زارچ شهری برکناره ی کویر
 
 
سه شنبه 8 اسفند 1398برچسب:, :: 22:5 ::  نويسنده : محمد حسین کریمی

 دسته تيغ زن

دسته قمهزن)تيغ زن) عبارت از عدهاى كفن پوش است كه هركدام قمه يا شمشير يا مشابه آنها در دست دارند و روى كفن كمربندى به كمر مىبندند هر نفر دست چپ را به كمربند ديگرى مىگيرد و قمه را بدست راست، شب هشتم ماه محرم بعنوان تبليغ يا تمرين اين دسته تشكيل مىگردد و به مجالس روضه ميرود، يكى از وسايلى كه سابق تهيه مىشد نوعى علم است كه به آن شده مىگويند و اكنون فقط درحسينيه بزرگ برپا مىدارند و نوع كوچكتر آن از حيث طبقه)يك يا دو طبقه بر فراز نخل و در وسط آن قرار مىدهند) چون شدهاى كه در وسط حسينيه برپا داشته مىشد با دسته قمه زن ارتباط پيدا ميكرد ترتيب تهيه و سوابق آن در ذيل نگاشته مىشود.

هر طبقه مشتمل است برگوى استوانهاى شكلى از چوب كه در وسط سوراخى متناسب با چوب شده دارد، اطراف آن شش يا هشت چوب متساوى بطول تقريبى 04 تا 06سانتيمتر (بستگى به بزرگى و كوچكى طبقه شده دارد) بفواصل مساوى، شعاع مانند در بغل استوانه قرار گرفته است كه به شكل كثيرالاضلاع منتظم درمىآيد، بر سر هريك از شعاعها شكل كله اژدهائى كه دهان باز كرده ساخته شده از چوب قرار مىدهند. اضلاع كثيرالاضلاع را ريسمان محكمى تشكيل مىدهد كه پارچهها را با طول مساوى بطورى كه كناره هريك بقدر دو سه سانتيمتر بر روى كناره ديگرى بيفتد قرار مىدهند، شَدّه در حسينه دارالشفاء يك طبقه و در حسينيه بزرگ سه طبقه تهيه مىشد، چوبى كه بلنديش و قطرش بستگى به تعداد طبقات شده دارد از سوراخ استوانه ذكر شده عبور داده مىشد بطورى كه درارتفاع دور از دسترسى قرار گيرد و در جاى خود محكمش مىكردند تا پايينترنيايد، بر سرچوب بلند هم سرطوق (بر وزن بوق) چند شاخه از آهن ساخته شده قرار مىدهند، روى سطح كثيرالاضلاع نيز پوشانيده مىشود قبل از آنكه پارچههاى مخصوص براى هر طبقه تهيه شود شَدّه را از پارچههاى چيت رنگارنگ هرچه بدستشان مىرسيد از خانهها مىگرفتند آماده مىكردند، شَدّه تكميل شده سه طبقه حسينيه بزرگ را مرحوم غلامرضا ملاحسين بر پر شال كمر خود قرار مىداد و بعضى گفتند بر دندان خود و يك دور به دور حسينيه سابق مىگشت! اگر وزن آن زياد نباشد نگهدارى و لنگر آن كم نيست، اكنون آنها كه علامتهاى بزرگ را حمل مىكنند محل مخصوص براى قرارگرفتن پايه آن را به تسمههائى وصل كردهاند كه بر پشت و شانهها قرار مىگيرد.

از مطلب دور نيفتيم از ويژگيهاى دسته قمه زن كه شبها حركت مىكند اين است كه قمه خود را در جلو پيشانى حركت مىدهند و پاى راست را همزمان با حركت دادن قمه محكم به زمين مىكوبد وابياتى مخصوص در اوزان سبك مىخوانند، گروهى كه درجلو و جزو سردستهها هستند يك مصرع مىخوانند و بقيه مصرع ديگر را مثلاً قسمت اول مىگويد: (اى بىفكن، بقيه پاسخ مىدهند، حسين واى). سابقاً اين دسته نه فانوس و مشعل براى روشنائى داشت و نه پرچم و طبل و سنج و شيپور و داراى روحانيت خاصى بود، اكنون پرچم و غيره را براى خود تهيه كرده يا برايش تهيه كردهاند، وقتى كه دسته وارد مجلس مىشود چند دور، دور مجلس مىگردد، سپس اگر شَدّهاى نصب شده دور آن وگرنه در جلومنبر دور هم مىپيچند و شعارشان تغيير مىكند پيشاهنگان مىگويند: »ما تيغ بر سر مىزنيم« بقيه »بهر حسين بن على«، تمام دسته كه دور هم پيچيدند شمشيرهاى خود را بر شمشيرهاى يكديگر مىزنند و سه مرتبه يا حسين مىگويند و بدون اينكه كمر يكديگر را رها كنند از هم باز مىشوند و باز هم شعارشان تغيير مىكند. گروه اول: »چكنم چه چاره سازم« بقيه: »كه حسين كفن ندارد«. در حال از هم باز شدن نفر آخر مىشود نفر اول و درجهت عكس گردش اول بسرعت حركت مىكند تا كاملاً از هم باز شوند آنگاه عده جلو حركت خود را از سر مىگيرد. پس از اين مراسم اگر بخواهند بنشينند چاووشى خوانده مىشود و صلواتى حواله مىدهد وگرنه در ضمن چاووشى خواندن آنها از محلس بيرون مىروند تا به مجلس ديگرى بروند معمولاً اين دسته در شب عاشورا قمهها را زمين مىگذارد و ضمن خواندن اشعار خود كاه بسر مىريزد و گاهى دستى هم به پيشانى مىرساند، اكنون بمناسبت وضع مجلس و رعايت جوانب ديگر كاه بسر ريختن متروك گرديده است.



دو شنبه 7 اسفند 1398برچسب:, :: 22:20 ::  نويسنده : محمد حسین کریمی

 دسته سنگ زن

روز نهم محرم)تاسوعا) نيز بزرگترها جقجقى مىزدند و بخانه افرادى كه در عرض سال از عاشوراى گذشته تا اين روز فوت نموده و مرحوم شده بودند مىرفتند، آنان را دسته سنگ زن مىگفتند. جق جقى زدن ا ينها حالت خاصى داشت كه براى از عهده برآمدنش تمرين لازم بود، در راه كه عبورى مىرفتند شعرشان (مظلوم حسينم حسين محروم حسينم حسين...) بودو بصورت ساده چوبهايشان را بهم مىزدند ليكن درمجلس شعر نوحهاى كه انتخابب شده بود به سه و پنج معروف بود، قسمتى از آن با سه ضربه و قسمتى ديگر با پنج ضربه جور مىآمد. در سه ضربهها دستها را برابر هم نمىگرفتند بلكه يكدست را كمى بالا و دست ديگر را كمى پايينتر با آهنگ نوحه دست پايين به سمت بالا و دست بالا بسوى پايين حركت مىكرد و دو دست كه برابر هم مىرسيدند چوبها را به هم مىزدند و حركت را ادامه مىدادند و در مصرعهاى پنج ضربهاى يك ضربه در برابر آرنجها و ضربه دوم در برابر شانهها و ضربه سوم بالاى سر و چهارم باز برابر شانهها و پنجم ضربه باز در برابر آرنجها زده مىشد در اين حركتها بدن هم ثابت نمىماندد بلكه به تبع دستها گاهى به جلو و گاهى قد راست و با قرارگرفتن بر سر پا به بالا و باز به جلو متمايل مىشدند و بعضى در ضربه دوم و چهارم چوب در دست راست را به سينه مىزدند و نمونه اشعارى كه مىخواندند اين است (پنج ضربهاى: مرحبا اى پيك خاص كردگارم جبرئيل مرحبا ديرآمدى بنشين كنارم جبرئيل و سه ضربهاى: جبرئيلا بهر يارى آمدى با جنود كردگارى آمدى در كجا بودى چرا دير آمدى گو به اين خيل ملك من جان نثارم جبرئيل) (جواب سنگ زنها: مرحبا اى پيك) و بعد نوحه خوان: جبرئيلا بين چه آمد بر سرم، خاك گرم كربلا شد بسترم پاره پاره شد على اكبرم اندر اين دشت بلا ياور ندارم جبرئيل)جواب)...) و نمونهاى ديگر: كاش اندر كربلا آن قوم بد اختر نبود يا حسين بن على فرزند پيغمبر نبود بر سر زينب نيفكندند كهنه معجرى حق پيغمبر مگر مقدار يك معجر نبود داغ قاسم را چو سنجيدند در ميزان دل يك سَر مو كمتر از داغ على اكبر نبود شيعيان خاكم بسر از كربلا تا شهر شام از براى عترت آل نبى ياور نبود، و بعد از هر بيتى توسط سنگ زنها بيت اول تكرار مىشد.



یک شنبه 6 اسفند 1398برچسب:, :: 21:53 ::  نويسنده : محمد حسین کریمی

  جامع مفيدى قرن 11 ه. (اسم بانى از كتب تواريخ معلوم و محقق نگشت، در افواه عوام مشهور است كه از جمله متحدثات زال زر است و العلم عندالله) آتشكده يزدان يا تاريخ يزد از مرحوم آيتى در خصوص اين منطقه نوشته اند: « از قراى مهم و معتبر در بلوك يزد يكى زارچ است كه بعد از ميبد كهنگى و قدمتش مسلم است و وجه تسميه آنجا به زارچ و بانى قنات و آبادى آن مجهول و زبان تاريخ در اين باب ساكت است. بارها چيزهايي در جامع مفيدى نسبت به مردم زارچ درج شده است كه به هزل بيشتر شبيه است تا جد، از سادگى و صداقتى كه به مردم آن قريه نسبت داده شده اثرى ديده نميشود، مثلاً ميگويند ...

در قديم جنگى واقع شد و شخصى زارچى را به جاسوسى به اردوى دشمن فرستادهاند، آن شخص يكسر به اردو رفته و فرمانده را طلبيده و گفته است من جاسوسم آمدهام ببينم جمعيت و استعداد شما چيست، خواهشمندم زود حاجت مرا برآوريد و از وضعيت خود و سپاهيان خود مستحضرم سازيد، از اين قبيل سخنان است كه اثرى در مردم آنجا ديده نمىشود». و نيز آيتى معتقد است كه كثه يا زندان اسكندر هنگامى ساخته شد كه در اين حدود شهر يا ايالت بزرگ و مهمى وجود داشته كه قبل از ورود اسكندر و ساختن كثه ساخته شده بود و ايسساتيس نام داشت. هرفته، فرافر و سريزد باقيمانده آن هستند كه در 30 كيلومترى جنوب شرقى يزد قرار دارند. هنگاميكه يزدگرد اول فرزند بهرام ساسانى بدستور پدر از مدائن به فارس مىرفت در يزد اقامت گزيد و به آبادانى آن پرداخت، همراه او سه سرهنگ بودند كه نامشان بيدار، عقدار و ميبدار بود كه سه منطقه كنونى بيده، عقدا و ميبد از ايشان برجاى مانده است.

اسامى فعلى بعضى از شهرهاى استان چون يزد، زارچ، اشكذر، مهريز و ميبد نشانگر قدمت آن قبل از ظهور اسلام در ايران است.



صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان زارچ شهری برکناره ی کویر و آدرس zarchiha1376.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 12
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 276
تعداد مطالب : 13
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1